روزی بازرگان موفقی از مسافرت بازگشت ومتوجه شد خانه و مغازهاش در غیاب او آتش گرفته و کالاهای گرانبهایش همه سوخته وخاکستر شده وخسارت هنگفتی به او وارد آمده است.
_فکر می کنید آن مرد چه کرد ؟
_خدا را مقصر شمرد و ملامت کرد؟ ویا زانوی غم بغل کرد و اشک ریخت؟
او با لبخندی بر لبان و نوری در دیدگان , سر به آسمان بلند کرد وگفت : "خدایا! می خواهی اکنون چه کنم؟"
مرد تاجر پس از نابودی کسب پررونق خود,تابلویی بر ویرانه های خانه و مغازه اش آویخت که روی آن نوشته بود:
«مغازه ام سوخت ,اما ایمانم نسوخته است ! فردا دوباره شروع خواهم کرد.»
انسان امیدوار و با ایمان ,در جایی که همه شکست می بینند,کامیابی می بیند.
اوریسون ماردن
آرامش...برچسب : نویسنده : غزل stars-of-sky بازدید : 508