زنی گناهکار به دلیل ابتلا به بیماری خطرناکی در حال مرگ بود ...کشیش را خبر میکنند تا باعث آرامش روحش شود،اما هیچ نتیجه ای حاصل نمی شود!زن با حالت نا امیدی و درد می گوید:من تمام زندگی خود و اطرافیانم را ویران کرده ام.من همه چیزم را باخته ام و حالا با درد و رنج به جهنم می روم و امیدی برایم باقی نمانده است.
کشیش جشمش به تصویر دختر زیبایی روی دیوار خانه ی آن زن می افتد و از او می پرسد:این عکس کیست؟
زن با قیافه ای خوشحال پاسخ می دهد:عکس دخترم است،زیباترین کسی که در دنیا دارم.
پدر روحانی می پرسد:اگر دخترت به دردسر بیفتد و یا خطایی از او سر بزند،آیا کمکش می کنی؟آیا او را می بخشی و باز دوستش می داری؟
زن نالان می گوید:البته که این کهر را می کنم.من حاضرم هر چیزی که از دستم بر می آید بریش انجام دهم.چرا چنین سوالی کردید؟
چون می خواهم بدانی که خداوند هم روی دیوار بارگاه ملکوتیش ،عکسی از تو و همه ی بندگانش دارد ....